گشته ام غنچه زاری که به صحرای سکوت
غیرمشتی لجن وخار،خریدارم نیست...
مرغ گمگشته دیاری که دم مرگ، دریغ!
جزطپشهای تب و،شیون شب، یارم نیست
*******
وای ازاین روح،ازاین روح سیه مست سیاه
که به هردرکه زدم، سرخوش وسرمستم کرد!
من که خود زاده مِی بودم وپرورده مِی،
اشک هرروسپی عشق شبی مستم کرد!
********
آسمان داند واین قلب طپش مرده که عشق
با من شاعرسرگشته چها کرد...چها...
تاکه سیراب کند کام مرا زآب حیات
برسرابی هوس آلود رها کرد...رها...
*******
اینک اینسان منم، افتاده تک وبی کس ویار
پای لب تشنه سرابی، لب یک چشمه مات
چشمه بی تب وتابی که سرشک دل من...
چشمه اش کرده!
چه آبی!
چه سرابی!
هیهات...
salam saite kheili khoobi darid vaghean behetoon tabrik migam sher haye saitetoon kheili zibast omidvaram hamishe movafagh bashid
سلام وبلاگ زیبا و رومانتیکی داری
مایل بودی سری بزن