سینه من دریاست.....
دریائی که درشکستگی امواج ناراحتش، که نشانه ای ازشکستگی پشت زندگیست،
نامی ،نشانی ازبلم ها و کشتی ها نیست...کشتی هاوبلم های این دریای تک افتاده گمنام که سینه من است ،میلیونها تابوت بی قواره است... میلیونها تابوت بی قواره ای که درهر یکیشان میلیونها آرزوی گورگم کرده ،غنوده است...
سینه من دریاست...
دریائی که هیچ اقیانوس تا آنجا که مربوط به عصیان امواج است، هرگزحریفش نبوده است...
salam ghashang bood be manam sar bezan bye
سلام
از مرز خوابم میگذشتم
سایه تاریک یک نیلوفر
روی همه این ویرانه ها افتاده بود
کدامین باد بی پروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد
نیلوفر به همه زندگی ام پیچیده بود
در رگهایش من بودم که میدویدم
هستی اش در من ریشه داشت و همه من بود
کدامین باد بی پروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد
به راه مینگرد سرد خشک غمگین
چو مار روی تن کوه می خزد راهی به راه رهگذری
خیال دره و تنهایی دو اندوه در رگ او ترس
غروب پر زد از کوه به چشم گم شده تصویر راه و راهگذار
غمی بزرگ پر از وهم به صخره سار نشسته است...........
سلام
اون کامنت بی نام ونشون هم ماله منه یادم رفت اسمم رو بنویسم!
خوش باشی
نمیدونم اسم اونی که اینها رو نوشته چیه ولی هر کی هستی خدا نگهت داره فریدـلاو حتمنه حتمن ادم کن ترو خدا کاره واجبی باهات دارم ختما