سبک شدم

سلااااااااااااااام بچه ها

اگه میدونستم با یه مسافرت رفتن اینقدرروحیه ام عوض میشه خیلی پیش ازاینا رفته بودم.

راستی راستی جاتون خالی بود.روزشنبه مشهدبودیم.واسه هرکی یادم بود وهرکی که یادم نبود یه فاتحه خوندم. اِ... ببخشین دعا کردم.

نمیدونین وقتی چشمم به گنبد افتادچه حالی شدم.چه عظمتی...

آدم هم حس هیچ بودن روداره وهم حس همه چی بودن...

اینقدرآقا روشکرکردم که بالاخره بعداز13 سال ما روهم طلبیدو بلیطمون روداد.

من الان هرچی بگم نمی تونم حس واقعیم روبگم.

ایشالا قسمت همه جوونا بشه باپای خودشون برن ببینن.

من اصلا باورم نمیشدکه این قدرتاثیرداشته باشه.

خلاصه که اگه رفتین ما روهم یادتون نره.التماس دعا.

قربون همتون

حلال کنین

سلام دوستای من.امیدوارم حالتون خوب باشه.

خیلی وقته که حالم گرفته.خوب واسه همین هم تصمیم گرفتم یه چندروزی برم مشهد.زیارت آقا.

ایشالا واسطه بشن واسه بخشش ما پیش اوس کریم.

ما رودعا کنین.قربون همه.

 

شب فراق

شب فراق که دانـد که تا سحــرچنــد است

مگرکسی که به زنـدان عشق دربنــد است

گرفتـــــم ازغــم دل راه بوستــــان گیــــرم

کـــدام سرو به بالای دوست ما ننــــد است

پیــــام من که رسا نـــد به یـــــارمهرگسل

که برشکستی وما را هنـــوزپیونـــــد است

قسم به جان توخوردن طریق عزت نیست

به خاک پای توکه آن هم عظیم سوگنداست

که با شکستــن پیــمان و بــــرگرفتــــن دل

هنـــــوز دیده به دیدارت آرزومنـــــد است

زدست رفتـــــه نه تنها منم درایــــن سودا

چه دستها که زدست تو برخداونـــــد است

فراق یـــــارکه پیش تو کاه برگــــی نیست

بیــــا و بردل من بیـــن که کوه الوند است

اگرتوبازنگردی

برای او که آرزو میکردم خواننده شعرم باشد

"راستی شعر مرا می خواند؟"

اگرتوبازنگردی

قناریان قفس را،

که آب خواهد داد

که دانه خواهد داد؟

اگرتوبازنگردی

بهار رفته چگونه دوباره می آید

درخت سیب چگونه

                    شکوفه می بندد

ودشت سوخته دیگر

                   چگونه می خندد

اگرتو بازنگردی

کبوتران محبت را

شهاب ثاقبِ دستانِ مرگ خواهد زد

شکوفه های درختان باغ حیران را

تگرگ خواهد زد

اگرتو باز نگردی

به طفل ساده خواهر

                 که نام خوبِ تورا

زنام مادرخودبیشترصدا زده است

چگونه ،با چه زبانی به او توانم گفت

که برنمی گردی

واو که روی تو هرگز ندیده درعمرش،

دگرنخواهد دید

و نام خوبِ تو در ذهن کودک معصوم

تصوری است همیشه

                 همیشه بی تصویر

اگر تو بازنگردی

نهالهای جوان اسیر گلدان را

کدام دلبر گلچهره آب خواهد داد

کدام بانو

به سوزن ونخ خود پرده های توری را

به پشت پنجره ام پیچ وتاب خواهد داد

اگر تو باز نگردی

امید آمدنت را به گور خواهم برد

و کس نمی داند

که در فراق تو دیگر

چگونه خواهم زیست

چگونه خواهم مرد 

 

حمیدمصدق