خاطرات ( کفش )

نمیدونم من فقط وقتی گذشتم رومرورمیکنم غبطه اش رومیخورم یابقیه هم شبیه من هستن. 

بچه های امروزومیبینم که چجوری مدرسه میرن،چجوری میپوشن،ازپدرومادراشون چه توقع هایی دارن و . .  . .  

واقعامانسل انقلاب چجوری بزرگ شدیم ؟ ؟ ؟


 *****************************  


یادمه بابام سالی یه جفت کفش واسه هرکدوممون میخرید.پنج تابچه بودیم.فقط کفش ملی میگرفت.بایستی یه سال روبااون کفش میگذروندی.پابرهنم که میرفتی مهم نبود.کفشتوشصت بارهم که پاره میشدواست میبردکفاشی واسه تعمیر.کاسبی کفاشی ها اون موقع سکه بود.سالی یه جفت کفش،حق انتخاب هم نداشتی.بابامیبردتوی کفاشی فقط واسه اندازه گرفتن.بعضی وقتا هم که حتی همین نبود.یعنی خودش کفش میخریدومیومدوما هم باید میپوشیدیم.خوب یادمه: 

میگفت:بپوش ببین اندازست 

- نوک پامو میزنه 

: اشکالی نداره جابازمیکنه ! ! ! ! ! 

 

بایدمیپوشیدی.  

این فقط واسه کفش بود.حالا بقیه چیزا مثل لباس و کیف و لوازم التحریرو ... حساب کنین.


********************************** 

اینا روگفتم تا هم یخورده سبک بشم هم اینکه خوشحال بشم(یادآوری خاطرات گذشته بااینکه سخت بوده ولی آرومم میکنه) و هم اینکه بپرسم ماکه اونجوری بزرگ شدیم واقعا الان جامعه ازمون انتظارداره چی بشیم و چی میشدیم؟ ؟ ؟ 

ظرفیتای همه آدمامثل هم نیست. 

چرا بیشترافراد جامعه ما توقع های نابجا ازنسلشون دارن؟ ؟ ؟  

آقا بچه باهوش بچه تیزهوش،اصلا انیشتین: 

نمیشه بگی چون هوشش خوبه به جائی میرسه که.بیشتربچه هاامکانات میخوان تا درست رشدکنن.بعضی ها روباید هل داد،کمکشون کرد.بعدهم انتظاردارن جوونشون سرافرازشون کنه بدون هیچ کمکی.

یه عده هم خودشون راهشون روپیدامیکنن ولی کم هستن. 

اگه هم میخوایم کسی خودش راهشو پیدا کنه باید اول ازهمه درست توی خانواده تربیت بشه.

*************************** ****** 

حرفم تموم نشده.بازم مینویسم توی فصل تازه

نظرات 3 + ارسال نظر
شیوا سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:59 http://just-kiss.blogsky.com/

سلام میسی بهم سر زدید
مام که اول دهه 70 هستیم با خواهر برادرای کوچیکترمون کلی فرق بینمونه
والـــــــــــــا

باران سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:55 http://mano-khiyaleman.blogfa.com

سلام مرسی از حضورتون....

سمانه اسحاقی سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:49 http://samaram.blogsky.com

سلام آقا امید. خیلی خوشحال شدم از دیدن کامنت یه آشنای قدیمی.
نمیدونم چرا منم الان یک هفته است که همش در حال مرور خاطرات زیبای گذشته هستم. چ
راستی من چند وقته ساکن اصفهان شما شدما!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد