مثل یک جام شراب
نمی دونی نمی دونی وقتی چشمهات پرخوابه به چه رنگه به چه حاله
مثل یک جام شرابه
نمی دونی نمی دونی چه عمیقه چه سخنگو
مثل اشعارمسیحائی حافظ یه کتابه یه کتابه
مثل یک جام شرابه
نمی دونی نمی دونی که چه رنگه چه قشنگه رنگ آفتاب بهاره
مثل یک جام بلوره شایدم چشمه نوره
مثل یک جام شرابه
نمی دونی که دل من توی اون چشمای شوخِت روی اون اون برکه آروم
یه حبابه یه حبابه
مثل یک جام شرابه
نمی دونی وبه جزمن دگری هم نمی دونه
که یه دنیا توی اون چشم سیاهه
هر کی گفته هرکی میگه همه حرفه تورومیخواد بفریبه
جزدل من جزدل من که پرازعشق وجنونه
حرف اون چشم سیاهت دل دیگه نمی دونه چشم دیگه نمی خونه
نمی دونی نمی دونی وقتی چشمهات پرخوابه به چه رنگه به چه حاله
مثل یک جام شرابه